هیچ «آنها»یی وجود ندارد مگر اینکه «ما»یی باشد، و هیچ «ما»یی وجود ندارد مگر اینکه «آنها»یی باشد. آن که «ما» نیست، «غیرما» است، اما آن که «آنها» نیست، از نظر آنها «ما» است. این رابطهای نامتقارن است. از دیدگاه آنها، آن که «آنها» نیست، «ما» است. ما «ما»، «غیرما» و «آنها» را تصور میکنیم، اما دشمن فقط «ما» و «آنها» را تصور میکند. «ما»، «غیرما» یا «آنها»ی ما، برای آنها همه «آنها» هستند. آنها دشمن خودشان هستند، نه فقط دشمن ما!
حتی اگر ما «آنها» را تصور نکنیم، هیچ تضمینی نیست که آنها ما را بهعنوان «آنها» تصور نکنند. هیچ «غیرما»یی وجود ندارد مگر اینکه «آنها»یی باشد، و هیچ «آنها»یی وجود ندارد مگر اینکه «غیرما»یی باشد. آن که «ما» نیست، «غیرما و/یا آنها» است. از دیدگاه آنها، آن که «آنها» نیست، «دشمن» است. این دقیقاً همان چیزی است که آنها را تعریف میکند.
آنچه آنها را دشمن ما کرده، «آنها» هستند، نه ما! آنها به انعکاس خود نگاه میکنند تا ما را شناسایی کنند! آنها «آنها»های زیادی پیدا میکنند، اما ما فقط یک «آنها» داریم! چون «آنها»های زیادی پیدا میکنند، نمیتوانند ما را هم شناسایی کنند! ما آنها را میبینیم، اما آنها ما را نمیبینند! و آنها ما را وقتی میبینند که از مسیر خارج شوند، و وقتی ما در مسیر بایستیم، آنها از مسیر خارج میشوند! آنها به دنبال دشمن میگردند و همه را جز خودشان پیدا میکنند.
واسطه به کد منبع باید از مسیر کنار برود. اما برای رسیدن به این هدف، ما فقط باید بایستیم—نیازی نیست «آنها» شویم تا از شر «آنها» خلاص شویم. آنها خودشان از بین میروند. ما منتظر میمانیم و میایستیم تا آنها بهعنوان آخرین دشمن به سراغ ما بیایند! اما آنها نمیدانند که آخرین دشمن خودشان هستند، نه ما! و ما این کار را از آغاز زمان انجام دادهایم، نه فقط در پایان آن! آنها با تاریخ بلندی از «ما» روبهرو خواهند شد و هیچ تاریخی از «آنها» وجود نخواهد داشت!
در آن زمان، آنها به دشمن نیازی نخواهند داشت؛ ما فقط پیش میرویم و آنها را در گورستانی که خودشان ساختهاند، دفن شده رها میکنیم! و آن زمان اکنون است.